مهاجرت حس عجیبی داره...
از یه طرف باید از همه دلبستگی هات بکنی و بری یه جای کاملا غریب و همه چی رو از اول شروع کنی.
از طرف دیگه به امید به یه فردای شاید بهتر و به امید امکاناتی که هیچ وقت تو مملکت خودت نمیتونستی داشته باشی، هی قند تو دلت آب میشه.
این وبلاگ رو راه انداختم برای نوشتن از این احساسات ضد و نقیضم تا بعدها بتونم برای خودم مرورش کنم و ببینم از کجا شروع کردم و به کجا رسیدم.
میدونم ده ها هزار نفر تو ایران همین شرایط من رو دارن و میتونن درک کنن چی میگم، همونطوری که من با خوندم وبلاگ های مهاجرتیشون کاملا به دنیای اون ها وارد میشم...
فعلا همین، تا بعد (:
از یه طرف باید از همه دلبستگی هات بکنی و بری یه جای کاملا غریب و همه چی رو از اول شروع کنی.
از طرف دیگه به امید به یه فردای شاید بهتر و به امید امکاناتی که هیچ وقت تو مملکت خودت نمیتونستی داشته باشی، هی قند تو دلت آب میشه.
این وبلاگ رو راه انداختم برای نوشتن از این احساسات ضد و نقیضم تا بعدها بتونم برای خودم مرورش کنم و ببینم از کجا شروع کردم و به کجا رسیدم.
میدونم ده ها هزار نفر تو ایران همین شرایط من رو دارن و میتونن درک کنن چی میگم، همونطوری که من با خوندم وبلاگ های مهاجرتیشون کاملا به دنیای اون ها وارد میشم...
فعلا همین، تا بعد (:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر